صبر...

خدایا...
باز هم جریان آنطور که من خواستم پیش نرفت
باز هم شکست...
باز هم درب بسته...
باز هم موج منفی...
باز هم ....
بازهم من خواستم و تو نخواستی...
باز هم دل من رضا شد و رضای تو در آن نبود....
باز هم...

خدایا... حداقل چیزی بگو که جانم از این غم رها شود....
قرآنت را باز می کنم ... چه محکم پاسخم گفتی مهربان :
فَاصْبرِْ لحُِکْمِ رَبِّکَ وَ لَا تَکُن کَصَاحِبِ الحُْوتِ إِذْ نَادَى وَ هُوَ مَکْظُوم
( باز ای رسول تو برای حکم خدای خود صبر کن,و مانند یونس که از خشم در عذاب امت
تعجیل کرد مباش که بحال غم و اندوه خدا را خواند... )
سوره قلم-آیه 48
از خود می پرسم :
مگر یونس چه کرد که من باید مثل یونس نباشم؟....
شما میدانید داستان یونس را ؟
یونس را و آنگونه ای که نباید باشیم؟....

+ نوشته شده در دوشنبه یازدهم آبان ۱۳۹۴ ساعت 23:1 توسط سوگل
|